English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
demand price U حداکثر قیمتی که خریداران کل را در بازار بخصوص جذب میکند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dumping U فروش کالا در بازار خارج به قیمتی ارزانتر از بازار داخل
competitive price U قیمت حاصله ازرقابت خریداران وفروشندگان در بازار ازاداقتصادی
channel capacity U حداکثر جریانی که از یک کانال عبور میکند بدون لبریز شدن
walras law U براساس این قانون در تعادل عمومی بازارها با دخالت بازار پول چنانچه تعدادی بازار کالا درحالت تعادل قرارداشته باشنددر این صورت بازار بعدی که میتواند بازار پول باشد نیز درحالت تعادل قرار خواهدداشت
invisible hand U فرد در تعقیب منافع شخصی خود بطورخودکار به حداکثر کردن منافع جامعه کمک میکند
open market operation U عملیات دولت در بازار ازاد خرید و فروشهایی که دولت از طریق خزانه داری کل میکند
market research U تحقیقات درخصوص بازار مطالعه وضعیت بازار
fairest U بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairs U بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairer U بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fair U بازار مکاره هفته بازار عادلانه
Shoppers were scrambling to get the best bargains. U خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
market failure U شکست بازار نارسائی بازار
effective demand U تقاضای موثرعبارت است از مقدار کالائی که خریداران در قیمتهای موجود مایل و قادر به خریدان هستند
accumulated profit U پولی که شرکت یا شخصی در سال های قبل به دست آورده و استفاده نکرده یا به خریداران سهام نداده است
mail server U کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند
specifics U بخصوص خاص
specific U بخصوص خاص
res U شی ء بخصوص ماده
particular U خاص بخصوص
max min system U سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
mannerisms U سبک بخصوص نویسنده
featureless U بدون سیمایاجنبه بخصوص
mannerism U سبک بخصوص نویسنده
i mentioned one case in p U یک مورد بخصوص را ذکرکردم
market value U در بازار قیمت بازار
why did you mention that onep U چه شد که ان یکی را بخصوص ذکر کردید
maximal oxygen consumption U حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal aerobic power U بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
maximal oxygen uptake U حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
worthlessness U بی قیمتی
precious U : قیمتی
high value U قیمتی
high dollar value U قیمتی
wildfowl U مرغ شکار بخصوص مرغهای ابی
predating U قبل از موقع بخصوص واقع شدن
mannered U دارای سبک یا رفتار بخصوص تصنعی
predates U قبل از موقع بخصوص واقع شدن
predated U قبل از موقع بخصوص واقع شدن
to have a closed meeting U نشست محرمانه داشتن [بخصوص سیاست]
predate U قبل از موقع بخصوص واقع شدن
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
stone U سنگ قیمتی
stones U سنگ قیمتی
stoning U سنگ قیمتی
ingot U فلز قیمتی
valuable U گرانبها قیمتی
high grade steel U فولاد قیمتی
dual price system U نظام دو قیمتی
to set no great store by U قیمتی ندانستن
worthful U گرانبها قیمتی
agates U سنگ قیمتی
agate U سنگ قیمتی
precious stone U سنگ قیمتی
price support U حمایت قیمتی
price system U نظام قیمتی
noble metal U فلز قیمتی
for all the world <idiom> U بهر قیمتی
Without ( beyond , above ) price . U بی نهایت قیمتی
At all costs . At any price . U به هر قیمتی که شده
precious metal U فلز قیمتی
poked U فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
poke U فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
lion U [حکاکی سر شیر در معماری کلاسیک بخصوص در کتیبه ها]
pokes U فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
typecast U ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
poking U فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
typecasting U ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
typecasts U ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
market socialism U سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
price elasticity of demand U کشش قیمتی تقاضا
priceable things U اموال یا اشیا قیمتی
nonprice competition U رقابت غیر قیمتی
price elasticity of supply U کشش قیمتی عرضه
asteria U نوعی سنگ قیمتی
rondel U سنگهای قیمتی مدورزینتی
lapidarian U وابسته به سنگهای قیمتی
average revenue U قیمتی که خریدارمی پردازد
lapidary U وابسته به سنگهای قیمتی
carpet value U ارزش قیمتی فرش
Expressionism U [جنبش هنرمندان شمال اروپا بخصوص در آلمان و هلند]
accrual U افزایش تدریجی مقدار یا ارزش چیزی بخصوص پول
cupellation U گرفتن فلزات قیمتی از سرب
He is a priceless nice fellow . U آدم نازنین و قیمتی یی است
cameos U برجسته کاری درجواهروسنگهای قیمتی
cameo U برجسته کاری درجواهروسنگهای قیمتی
object language programming U برنامه نویسی به یک زبان ماشین قابل اجرا در یک کامپیوتر بخصوص
declarative statement U نوع و اندازه یک عنصر یا عدد ثابت یا متغیر بخصوص را میدهد
elite U طبقه ممتازه هرجامعه و بخصوص طبقهای که قدرت حاکمه را در دست دارد
accrued benefit U پولی که شرکت به یکی از کارمندان بدهکار است بخصوص بابت بازنشستگی
caught with hand in the cookie jar <idiom> U مچ کسی را گرفتن [بخصوص در مورد سوء استفاده از موضع قدرت و مقام]
I must get hold of her at all costs. U بهر قیمتی شده باید گیرش بیاورم
factories U قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
factory U قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
facets U سطوح کوچک جواهر و سنگهای قیمتی تراش
facet U سطوح کوچک جواهر و سنگهای قیمتی تراش
dump U نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند
Every man has his price . U هر کسی یک قیمتی دارد ( قابل تطمیع وپذیرفتن رشوه )
particular lien U حق حبس مخصوص حق حبسی است برای فروشنده یا سازنده کالای بخصوص نسبت به ان کالا
picketings U اعضای اتحادیه کارگری که درحال اعتصاب خارج از محل کار خود جمع می شوند تادیگران را نیز به اعتصاب وادارند و نیز خریداران را ازخرید منصرف کنند
dumping U فروش کالادر کشورهای دیگر با قیمتی پایین تر از قیمت داخلی
market economies U اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
market economy U اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
break up value U قیمتی که برای رهایی از کالای متروکه یا ازمد افتاده تعیین میشود
escrow U موافقت نامه بین دونفرکه بامانت نزدشخص ثالثی سپرده شودوتاحصول شرایط بخصوص بدون اعتبارباشد
value added U اضافه قیمتی که در مواد خام در نتیجه عملیات صنعتی و تولیدی ایجاد میشود
repeater U وسیلهای درارتباطات که سیگنال دریافتی را مجدداگ تولید میکند وسپس ارسال میکند.که برای گسترش محدوده شبکه به کارمی رود.این دستگاه درلایه فیزیکی مدل شبکه DSI کار میکند
gold washing U شستن طلائی [نوعی سفیدگری مرسوم در افغانستان که با رنگزدائی فرش های قرمز، آنرا بصورت ترکیبی اتفاقی از رنگ های زرد و نارنجی در می آورد. این نوع زمینه رنگی، مورد علاقه بعضی از خریداران اروپایی می باشد.]
Historicism U [معماری متاثر از زمان گذشته بخصوص معماری احیای مذهبی]
endurance U حداکثر
maximum U حداکثر
maximal U حداکثر
peak U حداکثر
outside U حداکثر
peaking U حداکثر
uttermost U حداکثر
outsides U حداکثر
peaks U حداکثر
rondelle U جسم مدور سنگهای قیمتی مدور زینتی
page U چاپگری که یک صفحه از متن را در حافظه مرتب میکند و در یک مرحله چاپ میکند.
pages U چاپگری که یک صفحه از متن را در حافظه مرتب میکند و در یک مرحله چاپ میکند.
paged U چاپگری که یک صفحه از متن را در حافظه مرتب میکند و در یک مرحله چاپ میکند.
edit U کلیدی که تابعی را آغاز میکند که استفاده از ویرایشگر را ساده تر میکند
critical error U خطایی که پردازش کامپیوتر را با شکل مواجه میکند یا متوقف میکند
faults U برنامهای که وقوع خطا در سیستم را بررسی میکند و ذخیره میکند
edited U کلیدی که تابعی را آغاز میکند که استفاده از ویرایشگر را ساده تر میکند
fault U برنامهای که وقوع خطا در سیستم را بررسی میکند و ذخیره میکند
destructive cursor U نشانه گری که متنی را که روی آن حرکت میکند پاک میکند
scsi U بیت ارسال داده را پشتیبانی میکند و وسایل را کنترل میکند
controllers U را کنترل میکند یا ارسال داده را در شبکه محلی بررسی میکند
faulted U برنامهای که وقوع خطا در سیستم را بررسی میکند و ذخیره میکند
controller U را کنترل میکند یا ارسال داده را در شبکه محلی بررسی میکند
wage ceiling U حداکثر دستمزد
relative maximum U حداکثر نسبی
maximum limited stress U تنش حداکثر
intensity maximum U حداکثر شدت
submaximal U زیر حداکثر
peak demand U حداکثر تقاضا
supercharge U خرج حداکثر
maximum moment U حداکثر لنگر
flat out U حداکثر سرعت
peak voltage U ولتاژ حداکثر
full speed U حداکثر سرعت
flank speed U حداکثر سرعت
global maximum U حداکثر مطلق
peak speed U حداکثر سرعت
peak output U حداکثر تولید
peak load U بار حداکثر
maximum performance U عملکرد حداکثر
full bore U حداکثر تلاش
high tides U حداکثر مد دریا
maximum performance U کارایی حداکثر
high tide U حداکثر مد دریا
maximum of intensity U حداکثر شدت
peak load U حداکثر بار
price ceilings U حداکثر قیمت
maximum output U خروجی حداکثر
maximum demand U بار حداکثر
peak current U جریان حداکثر
maximum current U جریان حداکثر
maximum duration U زمان حداکثر
maximum efficiency U حداکثر کارائی
maximum efficiency U راندمان حداکثر
payloads U حداکثر بار
maximum capacity U فرفیت حداکثر
maximum energy U انرژی حداکثر
peaks U حداکثر کاکل
maximum detector U اشکارساز حداکثر
peak U حداکثر کاکل
payload U حداکثر بار
maximum deviation U انحراف حداکثر
maximum deflection U انحراف حداکثر
maximum density U حداکثر تراکم
maximum ratings U مقدار حداکثر
maximum prr ermissible U مجاز حداکثر
maximum slope U حداکثر شیب
maximum profit U حداکثر سود
maximum available powere U توان حداکثر
maximum power demand U مصرف حداکثر
maximum work U کار حداکثر
maximum speed U حداکثر سرعت
maximization U به حداکثر رسانیدن
maximum value U مقدار حداکثر
peaking U حداکثر کاکل
optimum height U حداکثر ارتفاع
maximum gain U تقویت حداکثر
maximum thermometer U گرماسنج حداکثر
maximum load U بار حداکثر
maximum price U حداکثر بها
maximal U وابسته به حداکثر
maximum amplitude U دامنه حداکثر
maximum frequency U فرکانس حداکثر
postbyte U بایت داده که کد اصلی ای را بیان میکند که ثابت مورد استفاده را معرفی میکند
key کلید خاص یا ترکیب کلیدها که فرآیندی را آغاز میکند یا برنامه ای را فعال میکند
slaving U بخشی از حافظه سریع که دادهای که CPU به سرعت دستیابی میکند را ذخیره میکند
slaved U بخشی از حافظه سریع که دادهای که CPU به سرعت دستیابی میکند را ذخیره میکند
million instructions per second U اندازه سرعت پردازنده که تعداد دستوراتی که در ثانیه اجرا میکند را مشخص میکند
Intel U بیتی استفاده میکند و تا چند مگا بایت از RAM را آدرس دهی میکند
slave U بخشی از حافظه سریع که دادهای که CPU به سرعت دستیابی میکند را ذخیره میکند
Intel U بسیتی استفاده میکند تا چند گیگا بایت از RAM را آدرس دهی میکند
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com